خاطره زایمان
دختركم هيچ علاقه ای به اين دنيا نداشت و با اينكه من از اول شهريور هر لحظه منتظر اومدنش بودم اون توی دل مامانی جا خوش كرده بود . بلاخره ١٨ شهريور (تاریخ زایمان طبیعی سونوگرافی) هم رسيد و هيچ خبری نشد ديگه شروع درد و پاره شدن كيسه آبش برام شده بود آرزو ، يه عالمه خاطره زايمان از تو نت خونده بودم و خودم و همه جوره آماده كرده بودم اما مال من چرا اينجوری بود ؟؟؟ دردها ، گرفتن فاصله بين دردها ، هيجان اومدن نی نی ... نخير هيچيه هيچی نداشتم ١٩ هم گذشت و ديگه صبرم تموم شد ، صبح روز ٢٠ با مامانی رفتيم بيمارستان و نوار حركت های جنين و برداشتيم ( البته من خودم متوجه حركتای نی نی بودم ولي به توصيه دكترم گفتم اين كار...