دخترکمدخترکم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

برای کسی که وجودش پر از خوبی هاست

خاطره زایمان

  دختركم هيچ علاقه ای به اين دنيا نداشت و با اينكه من از اول شهريور هر لحظه منتظر اومدنش بودم اون توی دل مامانی جا خوش كرده بود .  بلاخره ١٨ شهريور (تاریخ زایمان طبیعی سونوگرافی) هم رسيد و هيچ خبری نشد ديگه شروع درد و پاره شدن كيسه آبش برام شده بود آرزو ، يه عالمه خاطره زايمان از تو نت خونده بودم و خودم و همه جوره آماده كرده بودم اما مال من چرا اينجوری بود ؟؟؟ دردها ، گرفتن فاصله بين دردها ، هيجان اومدن نی نی ... نخير هيچيه هيچی نداشتم   ١٩ هم گذشت و ديگه صبرم تموم شد ، صبح روز ٢٠ با مامانی رفتيم بيمارستان و نوار حركت های جنين و برداشتيم ( البته من خودم متوجه حركتای نی نی بودم ولي به توصيه دكترم گفتم اين كار...
28 شهريور 1392

حرف هاي دل مامان براي فرزندش

اين همون پستي هست كه قولش و دادم ( مامانه خوش قول ) مامان مي خواد قصه اين ٩ ماهه با هم بودن مون و يه جا برات تعريف كنه : از روز اوليكه فهميدم تو ( يه موجود كوچولوي ناز ) مهمونه دلم شده تا الان چندين ماه مي گذره . توي اين ماه ها من و تو با هم لحظه هاي تلخ و شيرين زيادي داشتيم من گريه كردم و تو شايد غصه من و خوردي و من غصه تو رو خوردم و شايد تو بهم خنديدي ، شاد بودم و با كوچكترين حركت تو قند توي دلم آب مي شد و شايد تو با تعجب نگاهم مي كردي كه مگه چي شده من فقط يه تكون كوچولو خوردم ... لحظه اي كه بهم گفتن : " بله ، جواب مثبته " خورشيد دلم شروع كرد به درخشيدن و دنيام يه رنگه جديد شد ، وجودم لبريز شادي شد و ديوار آرزوهام سر به...
17 شهريور 1392

ماه هاي دور از وبلاگ ...

سلام به تو دلي خودم مامان خيلي وقته كه به اينجا سر نزده و اينجا حسابي خاك خورده ، اومدم تا قبل از اينكه شما بياي گرد و خاكش و بگيرم . اول از همه بگم همه بي صبرانه منتظر قدم هاي كوچولوي شما هستند اما شما خيلي ناز داري و انگاري جات گرم و راحته كه خيال بيرون اومدن از دل مامان و نداري . ما هم كه به شما حق انتخاب داديم و تاريخ و روز تولدت و گذاشتيم به اختيار خودت ، حالا كي منت سر ما بذاري و تشريف فرما بشي ، خدا مي دونه ... دوم اينكه اين ٩ ماه با همه سختي ها و خوشي هاش انقدر زود گذشت كه مامان انگشت به دهن مونده و از همين حالا دلم براي روزاي كه يه موجود كوچولو همه جا و همه وقت همراهم بود و حتي براي لحظه اي ازم جدا نمي شد تنگه سوم هم ...
13 شهريور 1392
1